گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد هفتم
امام حسین علیه السلام :پس از وفات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، یاران ایشان در مسجد ایشان نشسته بودند و از فضایل او یاد می کردند که یکی از علمای یهود اهل شام ، بر ما وارد شد . او تورات و انجیل و زَبور و صُحُف ابراهیم علیه السلام و [ دیگر ] پیامبران را خوانده بود و دلایل آنها را می دانست . بر ما سلام کرد و نشست و لَختی درنگ نمود . آن گاه گفت : ای امّت محمّد! شما برای هیچ پیامبری ، مقامی و برای هیچ فرستاده ای ، فضیلتی نگذاشتید ، مگر این که آن را به پیامبرتان محمّد ، نسبت دادید . اگر من از شما چیزی بپرسم ، آیا پاسخی دارید که بدهید؟ امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام به او فرمود : «ای مرد یهود! آنچه دوست داری ، بپرس که به یاری خدا و به خواست او ، هر آنچه بپرسی ، پاسخت را خواهم داد ...» . یهودی گفت : خداوند متعال ، در نجوایش با موسی در طور سینا ، (1) سیصد و سیزده جمله به او گفت و با هر جمله ای به او می فرمود : «ای موسی ! این منم ، خدا» . آیا چنین کاری را با محمّد صلی الله علیه و آله نیز کرد؟ علی علیه السلام فرمود : «البتّه چنین کرده است . با محمّد صلی الله علیه و آله نیز خداوند متعال بر فرازِ هفت آسمان ، آن گاه که او را بالا بُرد ، مناجات کرد . در دو جا با او نجوا نمود : یکی در سِدره المُنتهی (بالاترین درخت سِدر بهشت) (2) که او را در آن جا ، مقامی پسندیده بود . سپس ، او را بالا بُرد تا به پایه عرش رسید . خداوند متعال فرمود : «سپس ، نزدیک آمد و نزدیک تر شد» ، سپس ، قالی سبزرنگی برایش فرو فرستاده شد و نوری بزرگ ، او را فرو پوشانْد و به اندازه دو سرِ یک کمان یا کمتر ، یعنی به اندازه فاصله دو ابرو از یکدیگر ، نزدیک شده بود و در این هنگام ، خداوند متعال ، آنچه را که در کتاب خود ، در سوره بقره فرموده ، نجواکنان به او گفت . خداوند متعال می فرماید : «و اگر آنچه در دل های خود دارید، آشکار یا پنهان کنید، خداوند ، شما را به آن محاسبه می کند . آن گاه ، هر که را بخواهد ، می بخشد و هر که را بخواهد ، عذاب می کند ؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست» . این آیه بر دیگر امّت ها ، از زمان آدم علیه السلام تا مبعث پیامبر بزرگ محمّد صلی الله علیه و آله عرضه شد ؛ امّا به دلیل گران بودنش ، هیچ یک از آنها حاضر نشدند آن را بپذیرند ، و محمّد صلی الله علیه و آله و امّت او پذیرفتند . چون خداوند متعال ، پذیرش آن را از جانب او و امّتش دید ، سنگینی آن را بر او سبُک گردانید و به محمّد صلی الله علیه و آله فرمود : «پیامبر به آنچه از جانب پروردگارش به او فرو فرستاده شده ، ایمان دارد» . سپس خداوند متعال ، از سختی آیه ای که او و امّتش آن را پذیرفتند ، بر وی مهر آورد و دلسوزی نمود و خود از جانب او و امّتش پاسخ داد که : «مؤمنان ، همگی به خدا و فرشتگان و کتاب ها و فرستادگانش ایمان آورده اند» . پس خداوند متعال فرمود : اگر چنین کنند ، آمرزش و بهشت ، برای ایشان باد ! . پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : «شنیدیم و گردن نهادیم . پروردگارا! آمرزش تو را [ خواستاریم ] و فرجام ، به سوی توست» ؛ یعنی بازگشت در آخرت [را خواهانیم] . پس خداوند متعال ، به او پاسخ داد : چنین کردم . امّت تو بر دیگر امّت ها ببالند که آمرزش [خویش ]را بر آنان ، واجب ساختم . سپس خداوند متعال فرمود : اگر تو و امّتت آن را پذیرفتید ؛ امّا پیش تر ، من ، آن را بر پیامبران و امّت ها [ ی گذشته] عرضه داشتم ؛ لیکن آن را نپذیرفتند و بر من است که آن را از امّت تو بردارم . پس فرمود : «خداوند ، بر هیچ کس ، جز به قدر توانایی اش تکلیف نمی کند . آنچه به دست آورده ، به سود او» ؛ یعنی خوبی «و آنچه به دست آورده ، به زیان اوست» ؛ یعنی بدی . آن گاه ، خداوند متعال به پیامبرش الهام فرمود که بگوید : «پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم ، ما را مؤاخذه مکن» . پس خداوند سبحان فرمود : ای محمّد! امّت های پیشین ، هر گاه آنچه را به آنان یادآوری شده بود ، فراموش می کردند ، درهای عذابم را به رویشان می گشودم ؛ امّا به خاطر ارجمندی تو در نزد من ، این [سنّت خود] را در باره امّت تو کنار گذاشتم . پس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفت : «پروردگارا! هیچ بار گرانی بر [ دوش ] ما مگذار؛ همچنان که بر [ دوشِ ] کسانی که پیش از ما بودند ، نهادی» . مقصود از قید و بندها ، سختی هایی است که بر دوش امّت های پیش از محمّد بوده است . پس خداوند متعال فرمود : سختی هایی را که بر دوش امّت های گذشته بود ، از دوش امّت تو برداشتم . بر آن امّت ها مقرّر کرده بودم که هیچ عملی را از ایشان نپذیرم ، مگر در نقاطی از زمین که خود برای ایشان انتخاب کرده بودم ، هر چند در دوردست ها بودند ، در حالی که تمام زمین را برای تو و امّت تو ، پاک و سجده گاه قرار دادم . این ، یکی از آن سختی ها بود که از امّت تو برداشتم . امّت های گذشته ، قربانی های خود را بر دوش خویش به بیت المقدّس می بردند و قربانی هر کس را می پذیرفتم . آتشی می فرستادم که آن قربانی را بسوزانَد ، و اگر آن را از او نمی پذیرفتم ، واویلا گویان ، آن را بازمی گردانْد ؛ امّا قربانیِ امّت تو را در شکم فقیران و مستمندانش قرار دادم . پس ، از هر کس این قربانی را بپذیرم ، چندین برابر به او پاداش می دهم و از هر کس نپذیرم ، کیفرهای دنیا را از او برمی دارم [و در دنیا عذابش نمی کنم] و این قید و بند را که بر امّت های گذشته بود از امّت تو برداشتم . بر امّت های گذشته ، واجب بود که نمازهایشان را در دلِ شب و نیمه های روز بخوانند . این هم یکی از وظایف پُرمشقّت آن امّت ها بود ، در حالی که آن را از عهده امّت تو برداشتم و بر آنان مقرّر داشتم که نمازهایشان را در اوایلِ شب و روز ، آن گاه که سرِ حال و با نشاط اند ، بخوانند . بر امّت های گذشته ، واجب بود که پنجاه نماز را در پنجاه وقت بخوانند ، و این یکی دیگر از تکالیف شاقّ آنها بود ، در حالی که این را از دوش امّت تو برداشتم . امّت های گذشته ، کار نیکشان یک پاداش داشت و کارِ بدشان یک مجازات ، در حالی که برای امّت تو ، هر خوبی را دَه پاداش قرار دادم و هر بدی را یک کیفر . امّت های گذشته ، هر گاه فردی از آنان ، نیّتِ کار نیک می کرد ، برایش [ثوابی] نوشته نمی شد و هر گاه آهنگِ کار بدی می کرد ، آن را برایش می نوشتم ، اگرچه به کار نمی بست ، در حالی که این [قاعده] را از امّت تو برداشتم ، به طوری که هر گاه فردی از آنان آهنگِ کار بدی کند ، امّا انجامش ندهد ، به حسابش نوشته نمی شود ؛ امّا هر گاه آهنگِ کار نیکی کند ، اگرچه آن را انجام ندهد ، ثوابی برایش نوشته می شود . امّت های گذشته ، هر گاه گناهی می کردند ، [گناهانشان] بر درهای [خانه های] آنان نوشته می شد و توبه آنان را از آن گناه ، این قرار دادم که دوست داشتنی ترین خوراکشان را بر آنها حرام می کردم . در امّت های گذشته ، هر یک از افراد آن از یک گناهی که کرده بود ، یک صد تا دویست سال توبه می کرد و من ، بدون آن که در دنیا مجازاتش کنم ، توبه اش را نمی پذیرفتم ، در حالی که این را از امّت تو برداشتم . در امّت تو یک نفر ، یک صد گناه می کند ، سپس توبه می نماید و لحظه ای پشیمان می شود و من ، همه آن گناهانش را می آمرزم و توبه اش را می پذیرم . در امّت های گذشته ، هر گاه کمترین نجسی ای به [جامه] آنها می رسید ، آن را [با اطرافش ]از تنْ قیچی می کردند، (3) در حالی که برای امّت تو ، آب را مایه پاکیزگی از همه نجاست ها و خاک را هم در پاره ای اوقات ، قرار دادم . اینها از تکالیف پُررنجی بود که امّت های پیشین داشتند و از امّت تو برداشتم . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفت : حال که این کارها را با من کردی ، پس بیشتر عطایم فرما! خداوند تبارک و تعالی به او الهام فرمود که بگوید : «پروردگارا ! و آنچه تاب آن را نداریم ، بر ما بار مکن و از ما درگذر» . خداوند متعال فرمود : این کار را هم با امّت تو کردم و بلاهای بزرگ امّت ها [ ی گذشته ]را از آنان برداشتم و این حکم من ، در باره همه امّت هاست که به هیچ کس بیش از توانش تکلیف نکنم . پیامبر گفت : «و از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما رحمت آور که تویی سَرور ما» . خداوند متعال فرمود : چنین کردم . به امّتت بر دیگر امّت ها مباهات کن . پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : «پس ، ما را بر گروه کافران ، یاری بخش» . خداوند متعال فرمود : «چنین کردم . ای احمد! امّت تو را همانند خالِ سفید در گاوِ سیاه قرار دادم . آنان توانایند ، چیره اند ، به خدمت می گیرند و خود ، خدمتکار نمی شوند و این ، به پاس حرمتی است که تو نزد من داری . بر من است که دین تو را بر همه دین ها چیره گردانم ، چندان که در شرق و غرب زمین ، دینی جز دین تو بر جای نمانَد و [پیروان آن ادیان ، همگی ]زبونانه به پیروان دین تو ، جِزیه بپردازند : «و قطعا بار دیگری هم او را دیده است ، نزد سِدره المنتهی . در همان جا که جنّه المَأوی است . آن گاه که درخت سِدر را آنچه پوشیده بود ، پوشیده بود . دیده[اش] منحرف نگشت و [از حد] در نگذشت . به راستی که [برخی] از آیات بزرگ پروردگار خود را دید» . ای مرد یهودی ! این ، بزرگ تر از مناجات او با موسی علیه السلام در طور سیناست . خداوند ، باز هم به محمّد صلی الله علیه و آله عطا فرمود ، بدین ترتیب که پیامبران را مجسّم ساخت و آنان ، پشت سرِ او به نماز ایستادند و بدو اقتدا کردند . در آن شب (معراج) ، بهشت و دوزخ را دید و [خداوند] او را آسمان به آسمان ، بالا بُرد و فرشتگان ، بر او سلام کردند . این مهم تر از آن (مناجات خدا با موسی علیه السلام ) است» . یهودی گفت : خداوند متعال از جانب خود محبّتی بر موسی افکند. امیر مؤمنان علیه السلام به او فرمود : «همین طور است ؛ امّا بر محمّد صلی الله علیه و آله نیز از جانب خود ، محبّتی افکند و او را حبیب نامید . خداوند تبارک و تعالی چهره محمّد صلی الله علیه و آله و امّت او را به ابراهیم علیه السلام نشان داد . ابراهیم گفت : ای پروردگار ! در میان امّت های پیامبران ، امّتی به این نورانیّت ندیده ام . اینها کیستند؟ ندا آمد که : این ، محمّد ، حبیب من است و در میان آفریدگانم حبیبی جز او ندارم . پیش از آن که آسمان و زمینم را بیافرینم ، او را دوست می داشتم و آن گاه که هنوز پدرت آدم ، [در ]گِل بود و جانی در وی روان نساخته بودم ، او را پیامبر نامیدم . خداوند ، در کتاب خود به جان او سوگند یاد کرده و فرموده است : «به عمر تو سوگند که آنان ، در مستی خود سرگردان اند» . یعنی به جان تو سوگند ای محمّد و این بلندی و شرافت و مرتبت ، از جانب خداوند عز و جل خود ، کافی است» . یهودی گفت : مرا خبر ده که خداوند متعال ، با چه چیز ، امّت محمّد صلی الله علیه و آله را بر دیگر امّت ها برتری داد؟ علی علیه السلام فرمود : «خداوند تبارک و تعالی به چیزهای فراوانی ، امّت او را بر دیگر امّت ها برتری داده است که من ، اندکی از آن بسیار را برایت می گویم : یکی از آنها این فرموده خداوند تبارک و تعالی است : «شما ، بهترین امّتی هستید که برای مردم ، پدید آورده شده اید: [چه این که] به کار پسندیده . فرمان می دهید» . دیگر آن که : چون روز قیامت شود و خداوند ، خلایق را در یک عرصه گِرد آورَد ، خداوند متعال از پیامبران می پرسد : آیا [پیام من را ]رساندید؟ . می گویند : آری . از امّت ها می پرسد [که : آیا آنان رساندند؟ ] . آنان می گویند : هیچ نوید دهنده و هشدار دهنده ای نزد ما نیامد . خداوند عز و جل با آن که خود داناتر است به پیامبران می فرماید : گواهانتان کیستند؟ . می گویند : محمّد و امّت او . پس ، امّت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله گواهی دهند که آنان [پیام را] رساندند و گواهی دادن محمّد صلی الله علیه و آله گواهیِ آنان را تأیید کند و در این هنگام ، ایمان می آورند . خداوند عز و جل در این باره می فرماید : «تا بر مردم گواه باشید؛ و پیامبر بر شما گواه باشد» . می فرماید : محمّد بر شما گواه باشد که پیام[الهی] را رساندید . دیگر آن که امّت محمّد ، نخستین کسانی اند که حسابرسی می شوند و زودتر از همه امّت های دیگر به بهشت درمی آیند . دیگر آن که : خداوند عز و جل در شبانه روز ، پنج نماز در پنج نوبت بر آنان واجب فرمود : دو نوبت در شب و سه نوبت در روز . سپس ، این نمازهای پنجگانه را همسنگ پنجاه نماز قرار داد و آنها را کفّاره گناهانشان گردانید . خداوند عز و جل می فرماید : «خوبی ها ، بدی ها را از بین می برند» ؛ یعنی نمازهای پنجگانه ، کفّاره گناهان شد ، به شرط آن که بنده از گناهان بزرگ ، دوری کند . دیگر آن که خداوند متعال ، این را بر ایشان مقرّر داشت که هر گاه بنده ، آهنگ کار نیکی کند و آن را انجام ندهد ، [ثواب] یک کار نیک را برایش می نویسد و اگر آن را انجام دهد ، ده کار نیک و مانند آن تا هفتصد برابر و بیشتر برای او می نویسد . دیگر آن که خداوند عز و جل از این امّت ، هفتاد هزار نفر را بدون حسابرسی به بهشت می بَرَد که چهره هایشان مانند ماه شب چهارده می درخشد و کسانی که از پیِ ایشان می روند ، از نورانی ترین ستاره آسمان ، نورانی ترند . اینان ، امینان اویند و میانشان هیچ اختلاف و دشمنی ای نیست . دیگر آن که هر یک از ایشان ، مرتکب قتلِ عمد شود ، اگر اولیای دَم مقتول بخواهند او را ببخشند ، می توانند چنین کنند و اگر هم خواستند ، می توانند دیه بگیرند ، حال آن که در میان اهل تورات ، یعنی همکیشان شما ، قاتل باید کشته شود و بخشودن او یا دیه گرفتن از او جایز نیست . خداوند تبارک و تعالی فرمود : این ، تخفیف و لطفی است از جانب پروردگار شما . دیگر آن که خداوند متعال ، نصف فاتحه الکتاب را برای خودش قرار داد و نصفش را برای بنده اش . خداوند تبارک و تعالی فرموده است : من ، این سوره را میان خود و بنده ام تقسیم کردم . پس هر گاه یکی از آنان گوید : «ستایش ، خدا را» ، مرا سپاس گفته است و هر گاه بگوید : «پروردگار جهانیان» ، مرا شناخته است و هر گاه بگوید : «بخشنده مهربان» ، مرا ستوده است و هر گاه بگوید : «صاحبِ روز جزا» ، مرا ثنا گفته است و هر گاه بگوید : «تنها تو را بندگی می کنیم و فقط از تو یاری می طلبیم» ، بنده ام به راستی مرا بندگی کرده ؛ زیرا از من ، درخواست نموده است . بقیّه این سوره ، از آنِ اوست . دیگر آن که خداوند تبارک و تعالی جبرئیل علیه السلام را به سوی پیامبر گرامی فرستاد که : امّتت را به زیبایی و شکوهمندی و بلندی و ارجمندی و پیروزی نوید ده . دیگر آن که خداوند عز و جل صدقاتشان را بر آنان روا شمُرد که آن را بخورند و در شکم فقیرانشان قرار دهند و از صدقات بخورند و به دیگران بخورانند ، در صورتی که امّت های پیشین ، صدقاتشان را به مکانی دور می بردند و در آتش می سوزاندند . دیگر آن که خداوند عز و جل شفاعت را به ایشان اختصاص داد و به دیگر امّت ها نداد . خداوند تبارک و تعالی ، با شفاعت پیامبرشان از گناهان بزرگِ آنان در می گذرد . دیگر آن که روز قیامت گفته می شود : ستایشگران ، پیش آیند . پس امّت محمّد صلی الله علیه و آله قبل از دیگر امّت ها پیش می آیند ، در حالی که نوشته است : امّت محمّد ، ستایشگران اند . خداوند تبارک و تعالی را بر هر منزلتی می ستایند و در هر حالی او را به بزرگی یاد می کنند . آواز دهنده شان را در دلِ آسمان ، غلغله ای چون غلغله زنبوران عسل است . دیگر آن که خداوند تبارک و تعالی آنان را با [بلای] گرسنگی ، نابود نمی کند ، بر گم راهی ، همداستانشان نمی سازد ، دشمن غیر خودی بر آنان مسلّط نمی گردانَد ، کانون قدرتشان از بین بُرده نمی شود و [مرگِ با ]طاعون را برایشان شهادت قرار داده است . دیگر آن که خداوند عز و جل برای هر یک از آنان که یک صلوات بر پیامبرشان بفرستد ، ده ثواب قرار می دهد و ده گناه از او پاک می کند . خداوند سبحان ، همانند صلواتی که بر پیامبر گرامی فرستاده است ، به او برمی گردانَد . دیگر آن که آنان را سه دسته قرار داد : دسته ای که به خود ، ستم می کنند ؛ دسته ای که میانه رُوَند ؛ و دسته ای که در کارهای نیکْ پیشتازند . پیشتازِ در کارهای نیک ، بدون حسابرسی وارد بهشت می شود ، میانه رو ، حسابرسیِ اندکی می شود ، و ستمکارِ به خویش ، به خواست خداوند متعال ، آمرزیده می شود . دیگر آن که خداوند عز و جل توبه آنان را در پشیمانی و آمرزش خواهی و ادامه ندادن [بر گناه] قرار داد ، در حالی که توبه بنی اسرائیل ، این بود که خود را بکُشند . دیگر آن که خداوند عز و جل به پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : این امّت تو رحمت شده است . عذابشان در دنیا ، زلزله و فقر است » .

.

1- .. طور ، کوهی است در شبه جزیره سینا که در گذشته ، جزء فلسطین بوده ؛ امّا امروزه در کشور مصر ، واقع شده است .
2- .. درختی است در انتهای بهشت و علمِ اوّلین و آخرین به او منتهی می شود (النهایه : ج 2 ص 353 مادّه «سدر») .
3- .. ظاهرا ضمیر در «قرضوه» که در متن عربی حدیث آمده ، به «نجس» برمی گردد ؛ یعنی نجاست و آثار آن را می کَنْدند و یا قیچی می کردند. احتمال دارد مراد از قیچی کردن، پاک کردن جای نجس شده با سُفال یا سنگ ، با شدّت و سختی باشد ، به گونه ای که منجر به سایش و یا حتّی کنده شدن پوست شود و شستن با آب را کافی نمی دانسته اند ؛ امّا این که در روایات آمده است که بنی اسرائیل ، وقتی با یک قطره ادرار ، نجس می شدند، گوشتِ قسمت نجس شده بدنشان را می بُریدند ، احتمال دارد در نقل به معنای حدیث، از جانب راویان ، سهوی صورت گرفته باشد و مراد از کَنْدن ، برداشتن عین نجاست و اثر آن باشد .


مستدرک الوسائل :قالَ جَبرئیلُ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ : أعطَیتُ اُمَّتَکَ ما لَم اُعطِهِ اُمَّهً مِنَ الاُمَمِ ، فَقالَ : وما ذاکَ یا جَبرَئیلُ ؟ قالَ : قَولُهُ تَعالی : «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ» (1) ، ولَم یَقُل هذِهِ لِأَحَدٍ مِنَ الاُمَمِ. (2)

الزهد لابن المبارک عن أبی سعید مولی ابن عامر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ عَلی رَجُلٍ وهُوَ یَقولُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کَفی بِها مِن نِعمَهٍ . (3)

الإمام زین العابدین علیه السلام فِی الدُّعاءِ :الحَمدُ للّهِِ الَّذی مَنَّ عَلَینا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله دونَ الاُمَمِ الماضِیَهِ وَالقُرونِ السّالِفَهِ ، بِقُدرَتِهِ الَّتی لا تَعجِزُ عَن شَیءٍ وإن عَظُمَ ، ولا یَفوتُها شَیءٌ وإن لَطُفَ ، فَخَتَمَ بِنا عَلی جَمیعِ مَن ذَرَأَ ، وجَعَلَنا شُهَداءَ عَلی مَن جَحَدَ ، وکَثَّرَنا بِمَنِّهِ عَلی مَن قَلَّ. (4)

.

1- .البقره : 152 .
2- .مستدرک الوسائل : ج 5 ص 286 ح 5871 نقلاً عن مجموعه الشهید .
3- .الزهد لابن المبارک (الملحقات) : ص 113 ح 378 .
4- .الصحیفه السجّادیّه : ص 25 الدعاء 2 .

ص: 169

مستدرک الوسائل :جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : خدای متعال می فرماید : «به امّت تو چیزی دادم که آن را به هیچ یک از امّت ها نداده ام» . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : آن چیست ، ای جبرئیل؟ گفت : این فرموده خدای متعال : «به یاد من باشید تا به یاد شما باشم» ، و این را به هیچ یک از امّت ها نگفته است .

الزهد ، ابن مبارک به نقل از ابو سعید ، وابسته ابن عامر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر مردی گذشت که می گفت : خداوند را سپاس که مرا از امّت محمّد ، قرار داد . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «نعمت امّت محمّد بودن ، خود ، کافی از هر نعمتی است» .

امام زین العابدین علیه السلام در دعا :سپاس ، خداوند را که به قدرت خویش ، نعمت وجود پیامبرش محمّد صلی الله علیه و آله را به ما بخشید و نه به امّت های گذشته و نسل های پیشین ؛ قدرتی که از هیچ کاری ناتوان نیست ، هر چند سِتُرگ باشد و هیچ چیز از چنگ او نمی رَهَد ، هر چند خُرد باشد . پس ما را پایانِ همه آفریدگانش قرار داد و بر منکران ، گواهمان ساخت و به لطف خویش ، ما را فزونی داد و دیگران را فرو کاست .

.


ص: 170

الفصل السابع : خصائص اُمّه محمّد صلی الله علیه و آله التشریعیّهالکتاب«الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالإِْنجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَْغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِی اُنزِلَ مَعَهُ اُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (1)

«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی اُنزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ هُدًی لِّلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِّنْ أَیَّامٍ اُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّهَ وَلِتُکَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» . (2)

«لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَهَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ» . (3)

الحدیثالإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی أعطی مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله شَرائِعَ نوحٍ وإبراهیمَ وموسی وعیسی علیهم السلام ؛ التَّوحیدَ وَالإِخلاصَ وخَلعَ الأَندادِ ، وَالفِطرَهَ الحَنیفِیَّهَ السَّمحَهَ ، ولا رَهبانِیَّهَ ولا سِیاحَهَ . أحَلَّ فیهَا الطَّیِّباتِ وحَرَّمَ فیهَا الخَبائِثَ، ووَضَعَ عَنهُم إصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتی کانَت عَلَیهِم (4) ، ثُمَّ افتَرَضَ عَلَیهِ فیهَا الصَّلاهَ وَالزَّکاهَ وَالصَّیامَ وَالحَجَّ وَالأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ وَالحَلالَ وَالحَرامَ وَالمَواریثَ وَالحُدودَ وَالفَرائِضَ وَالجِهادَ فی سَبیلِ اللّهِ ، وزادَهُ الوُضوءَ ، وفَضَّلَهُ بِفاتِحَهِ الکِتابِ، وبِخَواتیمِ سُورَهِ البَقَرَهِ وَالمُفَصَّلِ (5) ، وأحَلَّ لَهُ المَغنَمَ وَالفَیءَ، ونَصَرَهُ بِالرُّعبِ ، وجَعَلَ لَهُ الأَرضَ مَسجِدا وطَهورا ، وأَرسَلَهُ کافَّهً إلَی الأَبیَضِ وَالأَسوَدِ وَالجِنِّ وَالإِنسِ ، وأعطاهُ الجِزیَهَ وأسرَ المُشرِکینَ وفِداهُم ، ثُمَّ کُلِّفَ ما لَم یُکَلَّف أحَدٌ مِنَ الأَنبیاءِ ، واُنزِلَ عَلَیهِ سَیفٌ مِنَ السَّماءِ فی غَیرِ غِمدٍ ، وقیل لَهُ : «قَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ» (6) . (7)

.

1- .الأعراف : 157 .
2- .البقره : 185 .
3- .البقره : 286 .
4- .إشاره إلی الآیه 157 من سوره الأعراف .
5- .قال الطریحی : فی الحدیث : «فُضِّلتُ بالمفصّل»، قیل : سُمّی به لکثره ما یقع فیه من فصول التسمیه بین السور ، وقیل : مفصّل القرآن من سوره محمّد صلی الله علیه و آله إلی آخر القرآن (مجمع البحرین : ج 3 ص 1397«فصل») .
6- .النساء : 84 .
7- .الکافی : ج 2 ص 17 ح 1 ، المحاسن : ج 1 ص 448 ح 1035 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 330 ح 26 و راجع : مکارم الأخلاق : ج 1 ص 140 ح 361 .

ص: 171



فصل هفتم : ویژگی های امّت محمّدصلی الله علیه وآله در احکام شرعی

فصل هفتم : ویژگی های امّت محمّد صلی الله علیه و آله در احکام شرعیقرآن«همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده که [ نام ]او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته می یابند پیروی می کنند؛ [ همان پیامبری که ] آنان را به کار پسندیده ، فرمان می دهد و از کار ناپسند ، باز می دارد و برای آنان ، چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را حرام می گردانَد و از [ دوش ] آنان ، قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است ، برمی دارد . پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاری اش کردند و نوری را که با او نازل شده است ، پیروی کردند، آنان ، همان رستگاران اند» .

«ماه رمضان [ همان ماهی ] است که در آن، قرآن ، فرو فرستاده شده است ؛ [ کتابی ] که مردم را راهبر است و [ متضمّن ]دلایل آشکار هدایت و [ میزان ] تشخیص حق از باطل است. پس هر کس از شما این ماه را درک کند ، باید آن را روزه بدارد و کسی که بیمار یا در سفر است ، [ باید به شماره آن، ] تعدادی از روزهای دیگر را [ روزه بدارد ] . خدا برای شما آسانی می خواهد و برای شما ، دشواری نمی خواهد؛ تا شماره [ ی مقرّر ] را تکمیل کنید و خدا را به پاس آن که ره نمونتان کرده است ، به بزرگی بستایید ؛ و باشد که شکرگزاری کنید» .

«خداوند ، بر هیچ کس ، جز به قدرِ توانایی اش تکلیف نمی کند. آنچه [ از خوبی ] به دست آورده ، به سود اوست و آنچه [ از بدی ]به دست آورده ، به زیان اوست. پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم ، بر ما مگیر . پروردگارا! هیچ بارِ گرانی بر [ دوش ] ما مگذار؛ همچنان که بر [ دوشِ ]کسانی که پیش از ما بودند ، نهادی. پروردگارا! و آنچه تاب آن را نداریم ، بر ما تحمیل مکن و از ما در گذر و ما را ببخشای و بر ما رحمت آور . سروَر ما تویی . پس ما را بر گروه کافران ، پیروز کن» .

حدیثامام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی شریعت های نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام را به محمّد داد : یکتاپرستی و اخلاص و نفی [وجود ]شریکان [برای خدا] ، و آیین راستین آسان . نه رهبانیّت رواست ، نه گوشه نشینی . چیزهای پاکیزه را در این شریعت ها روا شمُرد و ناپاک ها را ناروا دانست و کُنْد و زنجیرهایی را که بر آنان بود ، از ایشان (امّت اسلام) برداشت . (1) آن گاه ، در این [شریعت] بر او (محمّد صلی الله علیه و آله ) نماز و زکات و روزه و حج و امر به معروف و نهی از منکر و حلال و حرام و میراث ها و حدود و فرایض و جهاد در راه خدا را واجب فرمود . افزون بر اینها ، وضو و فاتحه الکتاب و آیات پایانی سوره بقره و سوره های پُر بَند (2) را به او عطا فرمود و غنیمت و فَی ء را برای او روا شمرد و او را با رعب [افکندن در دل دشمن] ، نصرت بخشید و زمین [و خاک] را برایش سجده گاه و [نیز] پاک کننده [در تیمّم ]قرار داد و به سوی همگان ، از سفید و سیاه ، و جنّ و اِنس ، فرستاد و [اجازه ]گرفتن جزیه و اسیر کردن مشرکان و فِدْیه گرفتن از آنها را به او داد . سپس ، تکلیفی به او محوّل شد که به هیچ یک از پیامبران ، محوّل نشد و از آسمان ، شمشیری بدون غلاف برایش فرود آورده و به او گفته شد : «در راه خدا بجنگ . جز عهده دار خود نیستی» .

.

1- .. اشاره است به آیه 157 سوره اعراف .
2- .. از سوره محمّد یا فتح تا آخر قرآن ، سوره هایی که دارای آیه های کوتاه تر یا فصل های (بندهای) بیشتری هستند .

ص: 172

الإمام علیّ علیه السلام مِن خُطبَهٍ لَهُ فی صِفَهِ النَّبِیِّ وأهلِ بَیتِهِ وأَتباعِ دینِهِ :اِبتَعَثَهُ بِالنّورِ المُضیءِ ، وَالبُرهانِ الجَلِیِّ ، وَالمِنهاجِ البادی ، وَالکِتابِ الهادی . اُسرَتُهُ خَیرُ اُسرَهٍ ، وشَجَرَتُهُ خَیرُ شَجَرَهٍ ؛ أغصانُها مُعتَدِلَهٌ ، وثِمارُها مُتَهَدِّلَهٌ . مَولِدُهُ بِمَکَّهَ ، وهِجرَتُهُ بِطَیبَهَ (1) ، عَلا بِها ذِکرُهُ ، وَامتَدَّ مِنها صَوتُهُ . أرسَلَهُ بِحُجَّهٍ کافِیَهٍ ، ومَوعِظَهٍ شافِیَهٍ ، ودَعوَهٍ مُتَلافِیَهٍ . أظهَرَ بِهِ الشَّرائِعَ المَجهولَهَ ، وقَمَعَ بِهِ البِدَعَ المَدخولَهَ ، وبَیَّنَ بِهِ الأَحکامَ المَفصولَهَ ؛ فَمَن یَبتَغِ غَیرَ الإِسلامِ دینا تَتَحَقَّق شِقوَتُهُ ، وتَنفَصِم عُروَتُهُ ، وتَعظُم کَبوَتُهُ ، ویَکُن مَآبُهُ إلَی الحُزنِ الطَّویلِ ، وَالعَذابِ الوَبیلِ . (2)

.

1- .طَیبَه : أمر النبیّ صلی الله علیه و آله أن تسمّی المدینه طَیبه وطابه ؛ وهما من الطّیب ، لأنّ المدینه کان اسمها یثرب ، والثربُ : الفساد (النهایه : ج 3 ص 149 «طیب») .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 161 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 222 ح 58 .

ص: 173

امام علی علیه السلام در خطبه ای در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان او و پیروان دینش :او را با نورِ تابان ، برهان آشکار ، راه هویدا و کتاب راه نما فرستاد . خاندانش ، بهترین خاندان اند و درختش (تیره و قبیله اش) ، بهترین درخت ؛ شاخه هایش راست و میوه هایش آویزان (در دسترس) است . زادگاهش مکّه است و هجرتگاهش طَیبه . (1) در آن جا ، نام او بلند شد و صدایش از آن جا [به همه جا ]کشیده شد . خداوند ، او را با حجّتی بسنده و اندرزی شفابخش و دعوتی اصلاحگر فرستاد . به واسطه او مقرّرات و شریعت های ناشناخته را پدیدار نمود و بدعت های مجعول را در هم کوبید و احکام قطعی را بیان فرمود . پس هر که جز اسلام ، دینی بجوید ، به رنج و فلاکت درمی افتد و دستگیره اش از هم می گُسَلد و سخت به سر درمی آید و فرجامش ، اندوه بی پایان و عذاب شدید باشد .

.

1- .. به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله شهر یثرب ، «طَیْبه» و «طابه» نامیده شد که از «طیب» به معنای «پاکی» گرفته شده است ؛ چون «یثرب» به معنای «فساد» است .

ص: 174

الإقبال فی ذِکرِ صَحیفَهِ آدَمَ علیه السلام الَّتی وَرِثَها شَیثُ علیه السلام وَالَّتی کانَت عِندَ رُسُلِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله إلی نَجرانَ وَالَّتی کان فیها :بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّا أنَا الحَیُّ القَیُّومُ ، مُعَقِّبُ الدُّهورِ وفاصِلُ الاُمورِ ، سَبَقتُ بِمَشِیَّتِیَ الأَسبابَ ، وذَلَّلتُ بِقُدرَتِیَ الصِّعابَ ، فَأَنَا العَزیزُ الحَکیمُ الرَّحمنُ الرَّحیمُ ، اِرحَم تُرحَم ، سَبَقَت رَحمَتی غَضَبی، وعَفوی عُقوبَتی ، خَلَقتُ عِبادی لِعِبادَتی، وألزَمتُهُم حُجَّتی ، ألا إنّی باعِثٌ فیهِم رُسُلی ، ومُنزِلٌ عَلَیهِم کُتُبی ، اُبرِمُ (1) ذلِکَ مِن لَدُن أوَّلِ مَذکورٍ مِنَ بَشَرٍ إلی أحمَدَ نَبِیّی وخاتَمِ رُسُلی ، ذاکَ الَّذی أجعَلُ عَلَیهِ صَلَواتی واُسلِکُ فی قَلبِهِ بَرَکاتی ، وبِهِ اُکمِلُ أنبِیائی ونُذُری . قالَ آدَمُ علیه السلام : إلهی، مَن هؤُلاءِ الرُّسُلُ؟ ومَن أحمَدُ هذَا الَّذی رَفَعتَ وشَرَّفتَ ؟ قالَ : کُلٌّ مِن ذُرِّیَّتِکَ ، وأحمَدُ عاقِبُهُم [ ووارِثُهُم] (2) . قالَ : رَبِّ ، بِما أنتَ باعِثُهُم ومُرسِلُهُم ؟ قالَ : بِتَوحیدی ، ثُمَّ اُقَفّی ذلِکَ بِثَلاثِمِئَهٍ وثَلاثینَ شَریعَهً ، أنظُمُها واُکمِلُها لِأَحمَدَ جَمیعا ، فَأَذِنتُ لِمَن جاءَنی بِشَریَعهٍ مِنها مَعَ الإیمانِ بی وبِرُسُلی أن اُدخِلَهُ الجَنَّهَ . (3)

.

1- .أبرَمْتُ العَقْدَ : أحکمتُهُ (المصباح المنیر : ص 45 «برم») .
2- .ما بین المعقوفین أثبتناه من بحار الأنوار .
3- .الإقبال : ج 2 ص 334 ، بحار الأنوار : ج 26 ص 310 ح 77 .

ص: 175

الإقبال در یادکرد از کتاب آدم علیه السلام که شیث ، آن را به ارث بُرد و نزد فرستادگان محمّد صلی الله علیه و آله به نجران بود و در آن آمده است :به نام خدای بخشنده مهربان . منم خدا که معبودی جز من نیست . زنده و پایدارم . در پیِ هم آورنده روزگاران و جدا کننده کارهایم . خواست خود را بر سبب ها پیش افکنده ام و با قدرت خویش ، سختی ها را رام و مقهور ساخته ام. پس منم شکست ناپذیر استوارکارِ بخشنده مهربان . رحم کن تا به تو رحم شود . مهر من ، بر خشم من و گذشتم بر کیفرم پیشی دارد . بندگانم را برای این آفریده ام که مرا پرستش کنند و حجّتم را بر آنان تمام کردم . فرستادگان خویش را در میانشان برانگیختم و کتاب هایم را بر آنان فرو فرستادم و این را از زمان نخستین بشری که آفریدم تا پیامبرم و خاتم فرستادگانم احمد ، ادامه دادم ؛ همو که درودهایم را برای او قرار دادم و برکت هایم را در دلش روان ساختم و [سلسله ]پیامبرانم و هشدار دهندگانم [رسولان] را به واسطه او کامل کردم . آدم علیه السلام گفت : معبودا ! این فرستادگان ، کیستند؟ و این احمد که او را بزرگی و ارجمندی بخشیدی ، کیست؟ خداوند فرمود : «همگی از نسل تو هستند و احمد ، واپسینِ آنها و وارث آنهاست» . گفت : پروردگارا ! آنان را برای چه [پیامی] برمی انگیزی و می فرستی؟ فرمود : «برای [ابلاغ] یکتایی ام ، و برای این کار ، سیصد و سی شریعتِ پیاپی می فرستم و همه آنها را در شریعت احمد ، منظّم و کامل می گردانم . پس برای کسی که با یکی از این شریعت ها ، همراه با ایمانِ به من و به فرستادگانم ، نزد من بیاید ، روا دارم که او را به بهشت درآورم» .

.


ص: 176

کمال الدین عن عبد العظیم بن عبد اللّه الحسنی :دَخَلتُ عَلی سَیِّدی عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ [الهادی] علیه السلام ، فَلَمّا بَصُرَ بی قالَ لی : مَرحَبا بِکَ یا أَبَا القاسِمِ ، أنتَ وَلِیُّنا حَقّا . قالَ : فَقُلتُ لَهُ : یَا بنَ رَسولِ اللّهِ ، إنّی اُریدُ أن أعرِضَ عَلَیکَ دینی ، فَإِن کانَ مَرضِیّا ثَبَتُّ عَلَیهِ حَتّی ألقَی اللّهَ عز و جل ، فَقالَ : هاتِ یا أَبَا القاسِمِ . فَقُلتُ : إنّی أقولُ : إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی واحِدٌ لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ . . . وأنَّ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله عَبدُهُ ورَسولُهُ خاتَمُ النَّبِیّینَ فَلا نَبِیَّ بَعدَهُ إلی یَومِ القِیامَهِ ، وأنَّ شَریعَتَهُ خاتِمَهُ الشَّرائِعِ فَلا شَریعَهَ بَعدَها إلی یَومِ القِیامَهِ . . . . فَقالَ عَلیُّ بنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام : یا أبَا القاسِمِ ، هذا وَاللّهِ دینُ اللّهِ الَّذِی ارتَضاهُ لِعِبادِهِ ، فَاثبُت عَلَیهِ ، ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَولِ الثّابِتِ فِی الحَیاهِ الدُّنیا وفِی الآخِرَهِ. (1)

الکافی عن سماعه بن مهران :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : قَولُ اللّهِ عز و جل : «فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ اُوْلُواْ الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» (2) ؟ فَقالَ : نوحٌ وإِبراهیمُ وموسی وعیسی ومُحَمَّدٌ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ وعَلَیهِم . قُلتُ : کَیفَ صاروا اُولِی العَزمِ ؟ قالَ : لِأَنَّ نوحا بُعِثَ بِکِتابٍ وشَریعَهٍ ، وکُلُّ مَن جاءَ بَعدَ نوحٍ أخَذَ بِکِتابِ نوحٍ وشَریعَتِهِ ومِنهاجِهِ . حَتّی جاءَ إبراهیمُ علیه السلام بالِصُّحُفِ وبِعَزیمَهِ تَرکِ کِتابِ نوحٍ ، لا کُفرا بِهِ ، فَکُلُّ نَبِیٍّ جاءَ بَعدَ إبراهیمَ علیه السلام أخَذَ بِشَریعَهِ إبراهیمَ ومِنهاجِهِ وبِالصُّحُفِ . حَتّی جاءَ موسی بِالتَّوراهِ وشَریعَتِهِ ومِنهاجِهِ ، وبِعَزیمَهِ تَرکِ الصُّحُفِ ، وکُلُّ نَبِیٍّ جاءَ بَعدَ موسی علیه السلام أخَذَ بِالتَّوراهِ وشَریَعتِهِ ومِنهاجِهِ . حَتّی جاءَ المَسیحُ علیه السلام بِالإِنجیلِ ، وبِعَزیمَهِ تَرکِ شَریعَهِ موسی ومِنهاجِهِ ، فَکُلُّ نَبِیٍّ جاءَ بَعدَ المَسیحِ أخَذَ بِشَریعَتِهِ ومِنهاجِهِ . حَتّی جاءَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله فَجاءَ بِالقُرآنِ وبِشَریعَتِهِ ومِنهاجِهِ ، فَحَلالُهُ حَلالٌ إلی یَومِ القِیامَهِ ، وحَرامُهُ حَرامٌ إلی یَومِ القِیامَهِ ، فَهؤُلاءِ اُولُو العَزمِ مِن الرُّسُلِ علیهم السلام . (3)

.

1- .کمال الدین : ص 379 ح 1 ، التوحید : ص 81 ح 37 ، صفات الشیعه : ص 127 ح 68 ، الأمالی للصدوق : ص 419 ح 557 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 412 ح 2 .
2- .الأحقاف : 35 .
3- .الکافی : ج 2 ص 17 ح 2 ، المحاسن : ج 1 ص 420 ح 963 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 353 ح 38 .

ص: 177

کمال الدین به نقل از عبد العظیم بن عبد اللّه حسنی :خدمت سَروَرم امام هادی علیه السلام رسیدم . چشمش که به من افتاد ، فرمود : «خوش آمدی ، ای ابو القاسم ! تو حقیقتا دوست مایی» . گفتم : ای فرزند پیامبر خدا ! می خواهم دینم را بر تو عرضه بدارم که اگر [برای شما ]رضایتبخش بود ، تا زنده هستم ، بر آن ، پایداری ورزم . فرمود : «بگو ، ای ابو القاسم!» . گفتم : من معتقدم که خداوند تبارک و تعالی یکی است و هیچ چیزی همانند او نیست ... و محمّد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده او و خاتم پیامبران است و پس از او ، تا روز رستاخیز ، پیامبری نخواهد آمد و شریعت او پایان بخشِ همه شریعت هاست ، و تا قیام قیامت ، دیگر هیچ شریعتی نخواهد آمد ... . امام هادی صلی الله علیه و آله فرمود : «ای ابو القاسم! به خدا سوگند ، این ، همان دینی است که خداوند آن را برای بندگانش برگزیده و پسندیده است . پس بر آن پایدار بمان . خداوند ، در زندگی دنیا و آخرت ، تو را بر عقیده حق ، پایدار بدارد» .

الکافی به نقل از سماعه بن مهران :از امام صادق علیه السلام در باره این سخن خداوند عز و جلپرسیدم که : «پس تو نیز شکیبایی کن ، چنان که فرستادگان اولو العزم ، شکیبایی کردند» . فرمود : «[پیامبران اولو العزم ، عبارت اند از : ]نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد که درود بر او و خاندان او و بر این پیامبران باد » . گفتم : چرا اینان ، اُولو العزم هستند ؟ فرمود : «چون نوح با کتاب و شریعت ، فرستاده شد و هر پیامبری که پس از نوح آمد ، کتاب و شریعت و روش او را ادامه داد ، تا آن که ابراهیم علیه السلام با صُحُف و به عزم کنار نهادن کتاب نوح آمد ، نه از باب کافر شدن به آن کتاب . سپس هر پیامبری که پس از ابراهیم علیه السلام آمد ، شریعت و روش ابراهیم و [پیروی از] صُحُف را ادامه داد ، تا آن گاه که موسی علیه السلام با تورات و شریعت و روش خاصّ خود و به عزم کنار نهادن صُحُف آمد . آن گاه ، هر پیامبری که پس از موسی علیه السلام آمد ، تورات و شریعت و روش او را ادامه داد ، تا آن که مسیح علیه السلام با انجیل و به عزم کنار نهادن شریعت و روش موسی علیه السلام آمد . سپس ، هر پیامبری پس از مسیح علیه السلام آمد ، شریعت و روش او را دنبال کرد تا آن که محمّد صلی الله علیه و آله آمد و قرآن را و شریعت و روش خاصّ خود را آورد و از آن پس ، حلال او تا روز قیامت ، حلال و حرامش تا قیام قیامت ، حرام است . پس پیامبران اولوا العزم ، اینان هستند» .

.


ص: 178

الکافی عن زراره :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَنِ الحَلالِ وَالحَرامِ ، فَقالَ : حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ أبَدا إلی یَومِ القِیامَهِ ، وحَرامُهُ حَرامٌ أبَدا إلی یَومِ القِیامَهِ ، لا یَکونُ غَیرُهُ ولا یَجیءُ غَیرُهُ. (1)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی بَعَثَ مُحَمَّدا فَخَتَمَ بِهِ الأَنبِیاءَ فَلا نَبِیَّ بَعدَهُ ، وأَنزَلَ عَلَیهِ کِتابا فَخَتَمَ بِهِ الکُتُبَ فَلا کِتابَ بَعدَهُ ، أحَلَّ فیهِ حَلالاً ، وحَرَّمَ حَراما ، فَحَلالُهُ حَلالٌ إلی یَومِ القِیامَهِ ، وحَرامُهُ حَرامٌ إلی یَومِ القِیامَِه ، فیهِ شَرعُکُم ، وخَبَرُ مَن قَبلَکُم وبَعدَکُم. (2)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل أعطی کُلَّ ذی حَقٍّ حَقَّهُ ، ألا إنَّ اللّهَ فَرَضَ فَرائِضَ ، وسَنَّ سُنَنا ، وحَدَّ حُدودا ، وأحَلَّ حَلالاً ، وحَرَّمَ حَراما ، وشَرَعَ الدّینَ فَجَعَلَهُ سَهلاً سَمحا واسِعا ، ولَم یَجعَلهُ ضَیِّقا. (3)

المصنّف لعبد الرزاق عن محمّد بن واسع :إنَّ رَجُلاً قالَ : یا رَسولَ اللّهِ ! جَرٌّ مُخَمَّرٌ (4) جَدیدٌ أحَبُّ إلَیکَ أن تَتَوَضَّأَ مِنهُ ، أو مِمّا یَتَوَضَّأُ النّاسُ مِنهُ أحَبُّ ؟ قالَ : أحَبُّ الأَدیانِ إلَی اللّهِ الحَنیفِیَّهُ ، قیلَ : ومَا الحَنیفِیَّهُ؟ قالَ : السَّمحَهُ ، قالَ : الإِسلامُ الواسِعُ . (5)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 58 ح 19 .
2- .بحار الأنوار : ج 93 ص 3 نقلاً عن تفسیر النعمانی عن إسماعیل بن جابر .
3- .المعجم الکبیر : ج 11 ص 170 ح 11532 ، مسند أبی یعلی : ج 3 ص 50 ح 2452 کلاهما عن ابن عبّاس ، کنز العمّال : ج 15 ص 940 ح 43617 .
4- .التخمیرُ : التغطیه (النهایه : ج 2 ص 77 «خمر») .
5- .المصنّف لعبد الرزّاق : ج 1 ص 74 ح 338 .

ص: 179

الکافی به نقل از زُراره :از امام صادق علیه السلام در باره حلال و حرام پرسیدم . فرمود : «حلالِ محمّد برای همیشه ، تا روز قیامت ، حلال است و حرام او برای همیشه ، تا روز قیامت ، حرام است . جز آن ، حلال و حرامی نیست و جز آن ، حلال و حرامی نمی آید (/ جز او پیامبری نمی آید) ».

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی محمّد صلی الله علیه و آله را فرستاد و سلسله پیامبران را بدو ختم کرد . بنا بر این ، بعد از او پیامبری نیست . نیز کتابی را بر او فرو فرستاد و آن را پایان بخشِ همه کتاب ها[ی آسمانی] قرار داد . بنا بر این ، پس از آن دیگر کتابی نمی آید . در این کتاب ، حلالی قرار داد و حرامی وضع کرد . پس حلال آن ، تا قیام قیامت ، حلال است و حرامش ، تا قیام قیامت ، حرام . شریعتِ (احکام و مقرّراتِ) شما در این کتاب است و اخبار پیشینیان و پسینیانِ شما در آن آمده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل حقّ هر حقداری را به او داد . بدانید که خداوند ، وظایفی را مقرّر داشت و قوانینی را بر نهاد و حدودی را تعیین نمود و چیزهایی را حلال و چیزهایی را حرام قرار داد و دین را وضع کرد و آن را نرم و آسان و گسترده ، قرار داد و تنگ قرارش نداد .

المصنّف ، عبد الرزاق به نقل از محمّد بن واسع :مردی گفت : ای پیامبر خدا ! دوست تر می داری که از یک سبوی درپوشدارِ نو وضو بگیری یا از آنچه [بقیه ]مردم وضو می گیرند؟ فرمود : «محبوب ترینِ دین ها نزد خداوند ، دین حنیف است» . گفتند : حنیف چیست؟ فرمود : «آسانگیر» . [سپس] فرمود : «اسلامِ فَراخ» .

.


ص: 180

مسند ابن حنبل عن ابن عبّاس :قیلَ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أیُّ الأَدیانِ أحَبُّ إلَی اللّهِ ؟ قالَ : الحَنیفِیَّهُ السَّمحَهُ. (1)

المعجم الأوسط عن ابن عمر :قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، الوُضوءُ مِن جَرٍّ جَدیدٍ مُخَمَّرٍ أحَبُّ إلَیکَ ، أم مِنَ المَطاهِرِ ؟ فَقالَ : لا ، بَل مِنَ المَطاهِرِ ؛ إنَّ دینَ اللّهِ الحَنیفِیَّهُ السَّمحَهُ. (2)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا زِمامَ ولا خِزامَ ولا رَهبانِیَّهَ ولا تَبَتُّلَ ولا سِیاحَهَ فِی الإِسلامِ . 3

.

1- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 508 ح 2107 ، الأدب المفرد : ص 94 ح 287 ، المنتخب من مسند عبد بن حمید : ص 199 ح 569 ، المعجم الأوسط : ج 7 ص 229 ح 7351 عن أبی هریره ، نحوه کنز العمّال : ج 1 ص 178 ح 899 .
2- .المعجم الأوسط : ج 1 ص 242 ح 794 ، حلیه الأولیاء : ج 8 ص 203 الرقم 408 .

ص: 181

مسند ابن حنبل به نقل از ابن عبّاس :به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفته شد : کدام دین ، نزد خدا محبوب تر است؟ فرمود : «دین راستینِ آسانگیر» .

المعجم الأوسط به نقل از ابن عمر :گفتم : ای پیامبر خدا ! وضو گرفتن از سبوی نوِ درپوشدار را دوست تر می داری یا از آفتابه ها را؟ فرمود : «از آفتابه ها را . دین خدا ، راستین و آسانگیر است» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مهار زدن [بر خود] ، حلقه در بینی کردن ، رَهبانیت ، ترک زن کردن و گوشه نشینی ، در اسلام نیست. 1

.


ص: 182

المعجم الکبیر عَن سعید بن العاص :إنَّ عُثمانَ بنَ مَظعونٍ (1) قالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، ائذَن لی فِی الاِختِصاءِ (2) ، فَقالَ لَهُ : یا عُثمانُ، إنَّ اللّهَ قَد أبدَلَنا بِالرَّهبانِیَّهِ الحَنفِیَّهَ (3) السَّمحَهَ ، وَالتَّکبیرَ عَلی کُلِّ شَرَفٍ ، فَإِن کُنتَ مِنّا فَاصنَع کَما نَصنَعُ. (4)

عوالی اللآلی :رُوِیَ أنَّ القِصاصَ کانَ فی شَرعِ موسی [حَتما] (5) ، وَالدِّیَهَ حَتما کانَ فی شَرعِ عیسی ، فَجاءَتِ الحَنیفِیَّهُ السَّمحَهُ بِتَسویغِ الأَمرَینِ (6) . (7)

کتاب من لا یحضره الفقیه :سُئِلَ عَلِیٌّ علیه السلام : أیُتَوَضَّأُ مِن فَضلِ وُضوءِ جَماعَهِ المُسلِمینَ أحَبُّ إلَیکَ ، أو یُتَوَضَّأُ مِن رَکوٍ (8) أبیَضَ مُخَمَّرٍ ؟ فَقالَ : لا ، بَل مِن فَضلِ وُضوءِ جَماعَهِ المُسلِمینَ ، فَإِنَّ أحَبَّ دینِکُم إلَی اللّهِ الحَنیفِیَّهُ السَّمحَهُ السَّهلَهُ. (9)

.

1- .عثمان بن مظعون بن حبیب بن وهب الجمحی ، أبو السائب : صحابی ، کان من حکماء العرب فیالجاهلیّه ، یحرّم الخمر ، وأسلم بعد ثلاثه عشر رجلاً ، وهاجر إلی أرض الحبشه مرّتین . وأراد التبتّل والسیاحه فی الأرض زهدا بالحیاه ، فمنعه رسول اللّه ، فاتّخذ بیتا یتعبّد فیه ، فأتاه النبیّ صلی الله علیه و آله فأخذ بعضادتی البیت ، وقال : یا عثمان ، إنّ اللّه لم یبعثنی بالرهبانیّه (مرّتین أو ثلاثا) وإنّ خیر الدین عند اللّه الحنفیّه السمحه . وشهد بدرا . ولمّا مات جاءه النبیّ صلی الله علیه و آله فقبّله میتا ، حتی رؤیت دموعه تسیل علی خدّعثمان . وهو أوّل من مات بالمدینه من المهاجرین ، وأوّل من دفن بالبقیع منهم (الأعلام للزرکلی : ج 4 ص 214) .
2- .خصیتَ الفحلَ خِصاءً : إذا سللتَ خُصیَیْهِ (الصحاح : ج 6 ص 2328 «خصی») .
3- .فی کنز العمّال : «الحنیفیّه» بدل «الحنفیّه» .
4- .المعجم الکبیر : ج 6 ص 62 ح 5519 ، کنز العمّال : ج 3 ص 47 ح 5419 .
5- .أثبتنا ما بین المعقوفین من تفسیر الصافی : ج 1 ص 216 نقلاً عن المصدر .
6- .قیل : کتب علی الیهود القصاص وحده وعلی النصاری العفو مطلقا ، وخُیِّرت هذه الاُمّه بینهما [القصاص والعفو ]وبین الدیه تیسیرا علیهم و تقدیرا للحکم علی مراتبهم (تفسیر البیضاوی : ج 1 ص 166 . وراجع : تفسیر الآلوسی : ج 2 ص 51) .
7- .عوالی اللآلی : ج 1 ص 387 ح 18 .
8- .الرَّکْوَهُ : إناء صغیر من جلد یُشرب فیه الماء (النهایه : ج 2 ص 261 «رکا») .
9- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 12 ح 16 ، وسائل الشیعه : ج 1 ص 210 ح 537 .

ص: 183

المعجم الکبیر به نقل از سعید بن عاص :عثمان بن مَظعون (1) گفت : ای پیامبر خدا ! اجازه می دهی که خودم را خواجه سازم . فرمود : «ای عثمان! خداوند به ما ، به جای رهبانیت ، آیین راستین آسانگیر و تکبیر گفتن بر هر بلندی را داده است . پس اگر از ما هستی ، همان کاری را بکن که ما می کنیم» .

عوالی اللآلی :روایت شده است که قصاص در شریعت موسی علیه السلام لازم الإجرا بود و دیه در شریعت عیسی علیه السلام ؛ امّا آیین راستینِ تسامح پذیر ، هر دو را تجویز کرد . (2)

کتاب من لا یحضره الفقیه :از امام علی علیه السلام پرسیده شد : آیا وضو گرفتن از اضافه آبِ وضوی عموم مسلمانان را خوش تر می داری یا وضو گرفتن از مَشکچه سفید سرپوشیده را؟ فرمود : «[وضو گرفتن] از اضافه آب وضوی عموم مسلمانان را ؛ زیرا محبوب ترین دین شما نزد خداوند ، [دین ]حنیف تسامح پذیرِ آسان است» .

.

1- .. ابو سائب عثمان بن مظعون بن حبیب بن وَهْب جمحی ، از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و از خِردمندان عرب در زمان جاهلیت بود . او شراب را حرام می دانست و پس از سیزده نفر ، اسلام آورد . وی دوبار به حبشه هجرت کرد . او از سرِ زهد و بی رغبتی به زندگی ، خواست ازدواج را ترک کند و صحراگردی اختیار کند ؛ امّا پیامبر خدا ، او را از این کار ، منع فرمود . لذا عثمان ، اتاقی درست کرد و به عبادت پرداخت . پیامبر صلی الله علیه و آله نزد او آمد و دو چارچوبِ درِ اتاق را گرفت و فرمود : «ای عثمان ! خداوند ، مرا برای رَهبانیت نفرستاده است» . این جمله را دو یا سه بار فرمود و افزود : بهترین دین نزد خداوند ، آیین راستین تسامح پذیر است» . عثمان بن مظعون ، در جنگ بدر شرکت داشت و بعد از جنگ ، هنگامی که مُرد ، پیامبر صلی الله علیه و آله بر جنازه او حاضر شد و او را بوسید و حتّی دیده شد که اشک های ایشان بر گونه عثمان ، جاری شد . او نخستین مهاجری است که در مدینه درگذشت و نخستین مهاجری است که در بقیع ، دفن شد .
2- .. می گویند : بر یهود ، فقط حکم قصاصْ واجب شد و بر نصارا ، حکم عفو و این امّت ، میان این دو (قصاص و عفو) و دیه ، مخیّر شدند .

ص: 184

الإمام علیّ علیه السلام مِن خُطبَهٍ لَهُ یُبَیِّنُ فیها فَضلَ الإِسلامِ :الحَمدُ للّهِِ الَّذی شَرَعَ الإِسلامَ ، فَسَهَّلَ شَرائِعَهُ لِمَن وَرَدَهُ ... . (1)

المعجم الکبیر عن محجن بن الأدرع :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّهَ تَعالی رَضِیَ لِهذهِ الاُمَّهِ الیُسرَ ، وکَرِهَ لَهَا العُسرَ قالَها ثَلاثا (2) .

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّکُم اُمَّهٌ اُریدَ بِکُمُ الیُسرَ. (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ وَضَعَ عَن اُمَّتِیَ الخَطَأَ وَالنِّسیانَ ومَا استُکرِهوا عَلَیهِ. (4)

النوادر للأشعری عن ربعی عن أبی عبداللّه [الصادق] علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : عُفِیَ عَن اُمَّتی ثَلاثٌ : الخَطَأُ ، وَالنِّسیانُ ، وَالاِستِکراهُ . وقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : وفیها رابِعَهٌ : وما لا یُطیقونَ. (5)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :رُفِعَ عَن اُمَّتی أربَعُ خِصالٍ : خَطاؤُها ، ونِسیانُها ، وما اُکرِهوا عَلَیهِ ، وما لَم یُطیقوا ، وذلِکَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَهَ لَنَا بِهِ» (6) ، و قَولُهُ : «إِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْاءِیمَانِ» (7) . (8)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 106 ، الأمالی للمفید : ص 275 ح 3 ، الأمالی للطوسی : ص 37 ح 40 کلاهما عن قبیصه بن جابر الأسدی ، الغارات : ج 1 ص 138 ، بحار الأنوار : ج 68 ص 347 ح 17 .
2- .المعجم الکبیر : ج 20 ص 298 ح 707 ، المطالب العالیه : ج 1 ص 148 ح 543 کلاهما عن محجن بن الأدرع ، کنز العمّال : ج 3 ص 33 ح 5331 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 297 ح 20368 عن محجن بن الأدرع ، کنز العمّال : ج 3 ص 652 ح 8338 .
4- .سنن ابن ماجه : ج 1 ص 659 ح 2045 ، المعجم الأوسط : ج 8 ص 161 ح 8273 ولیس فیه «إنّ اللّه »وکلاهما عن ابن عبّاس ، السنن الکبری : ج 7 ص 585 ح 15096 عن عقبه بن عامر و ج 6 ص 139 ح11454 ولیس فیه «إنّ اللّه » ، حلیه الأولیاء : ج 6 ص 352 الرقم 394 کلاهما عن ابن عمر ، کنز العمّال : ج 12 ص156 ح 34460 .
5- .النوادر للأشعری : ص 74 ح 158 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 304 ح 16 .
6- .البقره : 286 .
7- .النحل : 106 .
8- .الکافی : ج 2 ص 462 ح 1 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 160 ح 534 و ج 2 ص 272 ح 75 کلّها عن عمرو بن مروان عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 5 ص 306 ح 27 .

ص: 185

امام علی علیه السلام از خطبه ای که در آن ، امتیازات اسلام را بیان می فرماید :سپاس ، خداوند را که شریعت اسلام را بنا نهاد و آبشخورهای آن (احکام و قوانینش) را برای تشنگانش آسان نمود ....

المعجم الکبیر به نقل از محجن بن اَدرع :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «خداوند متعال برای این امّت ، آسانی پسندیده است و سختی و دشواری را برایش خوش نداشته است» . این جمله را سه بار فرمود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شما امّتی هستید که برایتان ، آسانی خواسته شده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، [مجازات] خطا و فراموشی و آنچه را بر آن مجبور شوند ، از امّت من برداشته است .

النوادر ، اشعری به نقل از رِبْعی :از امام صادق علیه السلام نقل شده که : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «سه چیز از امّت من ، بخشوده شده است : خطا ، فراموشی ، و اجبار» . امام صادق علیه السلام افزود : «و چهارم ، آنچه از طاقتشان خارج است» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز از [افراد] امّت من ، برداشته شده است : خطا کردن ، فراموشی ، آنچه به زور به آن وادار شوند ، و آنچه تاب آن را ندارند . این فرموده خداوند عز و جل است که : «پروردگارا! اگر فراموش یا خطا کردیم ، ما را مؤاخذه مفرما . پروردگارا! تکلیف های سنگین را بر ما بار مکن ، چنان که بر پیشینیان ما بار کردی . پروردگارا ! و بر ما آنچه را که تاب آن را نداریم ، تحمیل مکن» ، و نیز این فرموده او : «مگر آن که وادار شود ، به ناخواه ، در حالی که دلش مطمئن به ایمان است» .

.


ص: 186

عنه صلی الله علیه و آله :وُضِعَ عَن اُمَّتی تِسعُ خِصالٍ : الخَطاءُ ، وَالنِّسیانُ ، وما لا یَعلَمونَ ، وما لا یُطیقونَ ، ومَا اضُطرّوا إلَیهِ ، ومَا استُکرِهوا عَلَیهِ ، وَالطِّیَرَهُ (1) ، وَالوَسوَسَهُ فِی التَّفَکُّرِ فِی الخَلقِ ، وَالحَسَدُ ما لَم یَظهَر بِلِسانٍ أو یَدٍ. (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أعطانِی اللّهُ عز و جل فاتِحَهَ الکِتابِ ، وَالأَذانَ ، وَالجَماعَهَ فِی المَسجِدِ ، ویَومَ الجُمُعَهِ ، وَالصَّلاهَ عَلَی الجَنائِزِ وَالإِجهارَ فی ثَلاثِ صَلَواتٍ ، وَالرُّخصَهَ لِاُمَّتی عِندَ الأَمراضِ وَالسَّفَرِ ، وَالشَّفاعَهَ لِأَصحابِ الکَبائِرِ مِن اُمَّتی. (3)

الإمام الباقر علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی أهدی إلَیَّ وإلی اُمَّتی هَدِیَّهً ، لَم یُهدِها إلی أحَدٍ مِنَ الاُمَمِ کَرامَهً مِنَ اللّهِ عز و جل لَنا . قالوا : وما ذاکَ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : الإِفطارُ فِی السَّفَرِ ، وَالتَّقصیرُ فِی الصَّلاهِ ، فَمَن لَم یَفعَل ذلِکَ فَقَد رَدَّ عَلَی اللّهِ عز و جلهَدِیَّتَهُ . (4)

.

1- .الطِّیَرَهُ وقد تُسکّن : هی التشاؤم بالشیء (النهایه : ج 3 ص 152 «طیر») .
2- .الکافی : ج 2 ص 463 ح 2 عن الإمام الصادق علیه السلام ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 59 ح 132 ،التوحید : ص 353 ح 24 عن حریز بن عبد اللّه عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، تحف العقول : ص 50 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 153 ح 123 .
3- .الخصال : ص 355 ح 36 عن الحسن بن عبد اللّه عن آبائه عن الإمام الحسن علیه السلام ، الأمالی للصدوق :ص261 ح 279 عن عبد اللّه عن الإمام الحسن علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، الاختصاص : ص 39 عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 89 ص 268 ح 6 .
4- .الخصال : ص 12 ح 43 ، علل الشرائع : ص 382 ح 1 کلاهما عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام ، الجعفریّات : ص 33 ، النوادر للراوندی : ص 213 ح 421 کلاهما عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 195 عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 89 ص 58 ح 24 .

ص: 187

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[مسئولیتِ] نُه چیز ، از امّت من ، برداشته شده است : خطا ، فراموشی ، آنچه ندانند ، آنچه نتوانند ، آنچه بِدان ناچار باشند ، آنچه به زور به آن وادار شوند ، فالِ بد زدن ، وسوسه در اندیشیدن در آفرینش ، و رَشک بردن تا زمانی که به زبان یا دست ، آشکار نشود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل چند چیز به من عطا فرمود : فاتحه الکتاب ، اذان ، [نماز ]جماعت در مسجد ، [نماز] روز جمعه ، نماز خواندن بر جنازه ، بلند خواندن سه نماز [صبح و مغرب و عشا] ، رخصت یافتن امّتم در هنگام بیماری و سفر ، و شفاعتِ آن دسته از امّتم که مرتکب گناهان کبیره می شوند .

امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «خداوند تبارک و تعالی به من و امّتم هدیه ای داد که آن را به هیچ یک از امّت ها اهدا نکرد و این ، لطف و کرامتی بود از جانب خداوند به ما» . گفتند : آن هدیه چیست ، ای پیامبر خدا؟ فرمود : «روزه نگرفتن در سفر و شکسته خواندن نماز . هر که چنین نکند ، هدیه خداوند عز و جل را رد کرد است» .

.


ص: 188

الفصل الثّامن : خصائص اُمّه محمّد صلی الله علیه و آله الأخلاقیّه والعملیّه8 / 1الأَمرُ بِالمَعروفِ وَالنَّهیُ عَنِ المُنکَرِالکتاب«کُنتُمْ خَیْرَ اُمَّهٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ». (1)

«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاءِحْسَانِ وَ إِیتَایءِ ذِی الْقُرْبَی وَ یَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» . (2)

الحدیثمجمع البیان عن الحکم بن ظهیر :إنَّ موسی علیه السلام لَمّا أخَذَ الأَلواحَ (3) ، قالَ : رَبِّ ، إنِّی لَأَجِدُ فِی الأَلواحِ اُمّهً هِیَ خَیرُ اُمَّهٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ، یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ ، فَاجعَلهُم اُمَّتی ! قالَ : تِلکَ اُمَّهُ أحمَدَ. (4)

.

1- .آل عمران : 110 .
2- .النحل : 90 .
3- .الألواحُ : ما یکتبُ فیه من الخشب ونحوه (مفردات ألفاظ القرآن : ص 750 «لوح») .
4- .مجمع البیان : ج 4 ص 753 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 173 ؛ تفسیر الطبری : ج 6 الجزء 7 ص 65 ، تفسیر ابن کثیر: ج3 ص476 و لیس فیهما صدره، تاریخ دمشق: ج61 ص121 والثلاثه الأخیره عن قتاده.

ص: 189



فصل هشتم : ویژگی های اخلاقی و رفتاری امّت محمّدصلی الله علیه وآله

8 / 1 امر به معروف و نهی از منکر نمودن

فصل هشتم : ویژگی های اخلاقی و رفتاری امّت محمّد صلی الله علیه و آله8 / 1امر به معروف و نهی از منکر نمودنقرآن«شما بهترین امّتی هستید که برای مردم ، پدیدار شده اید ؛ به کار پسندیده ، فرمان می دهید و از کار ناپسند ، بازمی دارید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب ، ایمان آورده بودند ، قطعاً برایشان بهتر بود ، برخی از آنان مؤمن اند ؛ و [ لی ] بیشترشان نافرمان اند» .

«در حقیقت، خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان ، فرمان می دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم ، باز می دارد. به شما اندرز می دهد، باشد که پند گیرید» .

حدیثمجمع البیان به نقل از حَکَم بن ظهیر :موسی علیه السلام چون الواح (1) را گرفت ، گفت : بار خدایا! من در الواح ، امّتی می بینم که بهترین امّتِ پدید آمده در میان مردم اند و به معروف ، فرمان می دهند و از منکر ، نهی می کنند . پس ، آنها را امّت من قرار ده . خداوند فرمود : «آنها ، امّت احمدند» .

.

1- .. الواح : جمع لوح ؛ هر چیزی که بر آن بنویسند ، مانند تخته چوب و ... .

ص: 190

الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِ اللّهِ تَعالی : «کُنتُمْ خَیْرَ اُمَّهٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ» :یَعنِی الاُمَّهَ الَّتی وَجَبَت لَها دَعوَهُ إبراهیمَ علیه السلام ، فَهُمُ الاُمَّهُ الَّتی بَعَثَ اللّهُ فیها ومِنها وإلَیها ، وهُمُ الاُمَّهُ الوُسطی ، وهُم خَیرُ اُمَّهٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ. (1)

عنه علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «وَلْتَکُن مِّنکُمْ (2) اُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ» (3) :. . . مَن لَم یَکُن یَدعو إلَی الخَیراتِ ، ویَأمُرُ بِالمَعروفِ ، ویَنهی عَنِ المُنکَرِ مِنَ المُسلِمینَ ، فَلَیسَ مِنَ الاُمَّهِ الَّتی وَصَفَهَا اللّهُ ، لِأَنَّکُم تَزعُمونَ أنَّ جَمیعَ المُسلِمینَ مِن اُمَّهِ مُحَمَّدٍ ، وقَد بَدَت هذِهِ الآیَهُ وقَد وَصَفَت اُمَّهَ مُحَمَّدٍ بِالدُّعاءِ إلَی الخَیرِ ، وَالأَمرِ بِالمَعروفِ ، وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ ، ومَن لَم یُوجَد فیهِ الصِّفَهُ الَّتی وُصِفَت بِها فَکَیفَ یَکونُ مِنَ الاُمَّهِ وهُوَ عَلی خِلافِ ما شَرَطَهُ اللّهُ عَلَی الاُمَّهِ ووَصَفَها بِهِ ؟ (4)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا رَأَیتُم اُمَّتی تَهابُ الظّالِمَ أن تَقولَ لَهُ : إنَّکَ أنتَ ظالِمٌ ، فَقَد تُوُدِّعَ (5) مِنهُم. (6)

.

1- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 195 ح 130 عن أبی عمرو الزبیری ، بحار الأنوار : ج 24 ص 153 ح 3 .
2- .قال العلّامه الطباطبایی قدس سره : قیل : إنّ «من» للتبعیض ، بناء علی أنَّ الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر وکذا الدعوه من الواجبات الکفائیّه . وربّما قیل : إنّ «من» بیانیّه ، والمراد منه : ولتکونوا بهذا الاجتماع الصالح اُمّه یدعون إلی الخیر (المیزان فی تفسیر القرآن : ج 3 ص 373) .
3- .آل عمران : 104 .
4- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 195 ح 127 عن أبی عمرو الزبیری ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 34 من دون إسنادٍ إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 68 ص 284 ح 41 .
5- .تُوُدِّعَ منهم : أی اُسلِموا إلی ما استَحقّوه من النَّکیرِ علیهم . . . وهو من المجاز؛ لأنّ المعتنی بإصلاحِ شأن الرجل إذا یَئِسَ من صلاحه تَرَکَه واستَراحَ من معاناه النَّصَب معه (النهایه : ج 5 ص 166 «ودع») .
6- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 561 ح 6531 و ص 619 ح 6790 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 4 ص 108 ح 7036 کلاهما نحوه ، سِیَر أعلام النبلاء : ج 5 ص 383 الرقم 174 کلّها عن عبد اللّه بن عمرو ، المعجم الأوسط :ج 8 ص 18 ح 7825 عن جابر ، کنز العمّال : ج 3 ص 71 ح 5540 .

ص: 191

امام صادق علیه السلام در باره این سخن خداوند متعال : «شما ، بهترین امّتی هستید که در میان مردم ، پدیدار شده اید؛ به کار پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند باز می دارید» :مقصود ، امّتی است که دعای ابراهیم علیه السلام در باره آنها تحقّق یافت و امّتی که خداوند ، در میان آنها و از خود آنها و به سوی آنها ، پیامبر برانگیخت . اینان ، امّت میانه اند و بهترین امّتی هستند که در میان مردم ، پدید آمده اند .

امام صادق علیه السلام در باره این سخن خداوند متعال : «و باید از میان شما، گروهی، [ مردم را ]به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وا دارند و از زشتی باز دارند » :... آن کس از مسلمانان که به نیکی ها فرا نخوانَد و امر به معروف و نهی از منکر نکند ، از امّتی نیست که خداوند ، وصفش کرده است . شما خیال می کنید که همه مسلمانان ، از امّت محمّدند ، در صورتی که این آیه ، امّت محمّد را با ویژگی فراخوانی به نیکی ها و امر به معروف نمودن و نهی از منکر کردن می شناسانَد و کسی که این ویژگی که این امّت به آن وصف شده در او نباشد ، چگونه از این امّت باشد ، در حالی که آنچه خداوند در باره این امّت ، شرط کرده و آنها را بدان وصف نموده است ، در او وجود ندارد ؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه دیدید امّتم از این که به ستمگر بگوید : «تو ستمگری» می هراسد ، بی گمان [از جانب خدا] به حال خود ، رها شده است . (1)

.

1- .. به تعبیر عامیانه ، یعنی کارَش تمام و فاتحه اش خوانده است . «تُوُدّع» که در متن عربی حدیث آمده ، از تودیع است ؛ یعنی با او خداحافظی شده است .

ص: 192

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّهُ سَیَکونُ فی آخِرِ هذِهِ الاُمَّهِ قَومٌ لَهُم مِثلُ أجرِ أوَّلِهِم ، یَأمُرونَ بِالمَعروفِ ، ویَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ ، ویُقاتِلونَ أهلَ الفِتَنِ. (1)

8 / 2الاِعتِدالُالکتاب«وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ اُمَّهً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَهَ الَّتِی کُنتَ عَلَیْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَی عَقِبَیْهِ وَ إِن کَانَتْ لَکَبِیرَهً إِلَّا عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِیمٌ» . (2)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی قَولِهِ تَعالی : «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ اُمَّهً وَسَطًا» :قالَ : عَدلاً . (3)

بیانذکرت بعض الروایات الشریفه (4) الناظره للآیه الکریمه أنّ المراد من «الاُمّه» هو الوسط وأنّ المراد من «شُهَدَآءَ عَلَی النَّاسِ» هو الأئمّه علیهم السلام ، وهذا المعنی لا یتنافی مع عموم الآیه وشمولها لجمیع الاُمّه الإسلامیه ؛ إذ الأئمّه علیهم السلام جزء من هذه الاُمّه ، بل هم أکمل مصادیقها ، وتطبیق الآیه علی النموذج الکامل والمصداق الأتم أی الأئمّه هو تطبیق لائق وفی محلّه ، ویعبّر عن هذا النوع من التطبیق فی اصطلاحات علم التفسیر ب «الجری والتطبیق» ، فیذکر مصداق من المصادیق ، مع عدم اختصاص الآیه بالمذکور ، وذکر هنا المصداق الأتمّ والأکمل لها .

.

1- .دلائل النبوّه للبیهقی : ج 6 ص 513 عن عبد الرحمن بن العلاء الحضرمی ، تاریخ دمشق : ج 1 ص 286ح328 .
2- .البقره : 143 .
3- .صحیح البخاری : ج 6 ص 2675 ح 6917 ، سنن الترمذی : ج 5 ص 207 ح 2961 ، السنن الکبری للنسائی : ج 6 ص 292 ح 11006 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 22 ح 11068 کلّها عن أبی سعید الخدری ؛ التبیان فی تفسیر القرآن : ج 2 ص 6 ، تفسیر القمّی : ج 1 ص 63 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص35 ، بحار الأنوار : ج 23 ص 351 ح 63 .
4- .الکافی : ج 1 ص 191 ح 4، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 63 ح 114، دعائم الإسلام : ج 1 ص 35 و... .

ص: 193



8 / 2 میانه روی

توضیح
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در آخر این امّت ، مردمی خواهند بود که آنان را پاداشی همانند پاداش نخستین کسانِ آنان است ، امر به معروف و نهی از منکر می کنند و با فتنه گران می جنگند .

8 / 2میانه رویقرآن«و بدین گونه ، شما را امّتی میانه قرار دادیم تا بر مردم ، گواه باشید ، و پیامبر ، بر شما گواه باشد. و قبله ای را که [ چندی ]بر آن بودی، مقرّر نکردیم ، جز برای آن که کسی را که از پیامبر پیروی می کند، از آن کس که از عقیده خود برمی گردد ، باز شناسیم . و البتّه [ این کار ] جز بر کسانی که خدا [آنها را] هدایت کرده، سخت گران بود . و خدا بر آن نبود که ایمان شما را ضایع گرداند ؛ زیرا خدا [ نسبت ] به مردم ، دلسوز و مهربان است» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در باره این سخن خداوند متعال : «و بدین گونه شما را امّتی میانه قرار دادیم» :یعنی معتدل .

توضیحبرخی روایاتی (1) که ناظر به این آیه شریف هستند، مقصود از امّت میانه (وسط) و نیز گواهان بر مردم (شهداء علی الناس) را ائمّه علیهم السلام دانسته اند ؛ امّا این مطلب ، با عمومیت آیه و ناظر بودن آن به کل جامعه اسلامی ، منافاتی ندارد ؛ زیرا ائمّه علیهم السلام خود از زمره این امّت و نمونه کامل آن هستند و تطبیق آیه بر آنان ، کاملاً شایسته و به جاست و به اصطلاح مفسّران ، از مقوله «جَرْی» است و به عنوان یک مصداق، هر چند کامل ترین مصداق ، مطرح شده اند، نه آن که آیه ، منحصر به آنان باشد و آنها تنها مصداقش باشند .

.

1- .. ر . ک : الکافی : ج 1 ص 191 ح 4، تفسیر العیاشی : ج 1 ص 63 ح 114، دعائم الإسلام : ج 1 ص 35 و... .

ص: 194

8 / 3رُهبانٌ بِاللَّیلِ اُسدٌ بِالنَّهارِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :صِفَتی : أحمَدُ المُتَوَکِّلُ ، لَیسَ بِفَظٍّ ولا غَلیظٍ ، یَجزی بِالحَسَنَهِ الحَسَنَهَ ، ولا یُکافِئُ السَّیِّئَهَ ، مَولِدُهُ بِمَکَّهَ ومُهاجَرُهُ طَیبَهُ ، واُمَّتُهُ الحَمّادونَ ، یَأتَزِرونَ عَلی أنصافِهِم ویُوَضِّئونَ (1) أطرافَهُم ، أناجیلُهُم فی صُدورِهِم ، یَصُفّونَ لِلصَّلاهِ کما یَصُفّونَ لِلقِتالِ ، قُربانُهُمُ الَّذی یَتَقَرَّبونَ بِهِ إلَیَّ دِماؤُهُم ، رُهبانٌ بِاللَّیلِ لُیوثٌ بِالنَّهارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ موسَی بنَ عِمرانَ علیه السلام کانَ یَمشی ذاتَ یَومٍ فِی الطّریقِ فَناداهُ الجَبّارُ جَلَّ جَلالُهُ : یا موسی . . . وعِزَّتی وجَلالی ، إنَّ الجَنَّهَ مُحَرَّمَهٌ عَلی جَمیعِ خَلقی حَتّی یَدخُلَها مُحَمَّدٌ واُمَّتُهُ . قالَ موسی : ومَن اُمَّهُ مُحَمَّدٍ ؟ قالَ : اُمَّتُهُ الحَمّادونَ ، یَحمَدون اللّهَ صُعودا وهُبوطا وعَلی کُلِّ حالٍ ، یَشُدّونَ أوساطَهُم ، ویُطَهِّرونَ أطرافَهُم ، صائِمونَ بِالنَّهارِ ، رُهبانٌ (3) بِاللَّیلِ ، أقَبَلُ مِنهُمُ الیَسیرَ ، واُدخِلُهُمُ الجَنَّهَ بِشَهادَهِ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ . قالَ : فَاجعَلنی نَبِیَّ تِلکَ الاُمَّهِ ! قالَ : نَبِیُّها مِنها . قالَ : اِجعَلنی مِن اُمَّهِ ذلِکَ النَّبِیِّ ! قالَ : اِستَقدَمتَ وَاستَأخَروا یا موسی ، ولکِن سَأَجمَعُ بَینَکَ وبَینَهُ فی دارِ الجَلالِ. (4)

.

1- .فی المصدر : «ویوصون» ، والتصویب من الدرّ المنثور وکنز العمّال .
2- .المعجم الکبیر : ج 10 ص 89 ح 10046 عن عبد اللّه بن مسعود ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 576 نقلاً عن الزبیربن بکّار فی أخبار المدینه وأبی نعیم فی الدلائل عن ابن مسعود ، کنزالعمّال : ج 11 ص 401 ح31866 .
3- .فی المصدر : «رهبانا» ، والصّواب ما أثبتناه کما فی السُّنَّه لابن أبی عاصم .
4- .حلیه الأولیاء : ج 3 ص 375 الرقم 254 ، السنّه لابن أبی عاصم : ص 306 ح 696 کلاهما عن أنس .

ص: 195



8 / 3 پارسایان شب و شیران روز

8 / 3پارسایان شب و شیران روزپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اوصاف من ، این است : ستودنی تر ، توکّل کننده ، نه خشن است و نه سنگ دل . نیکی را به نیکی پاداش می دهد و بدی را تلافی نمی کند . زادگاهش مکّه است و هجرتگاهش طَیْبه (مدینه) . امّتش ستاینده [ی خدا] هستند . دامن [همّت] به میان می بندند و دست ها و پاهایشان را [به وضو ]می شویند . انجیل هایشان در سینه های آنان است . برای نماز ، چنان صف می کشند که برای جنگ . وسیله تقرّبشان به من ، خونشان است . پارسایانِ شب اند و شیرانِ روز .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزی موسی بن عمران علیه السلام در راه می رفت که خداوند عز و جل او را ندا داد : «ای موسی! ... به عزّت و جلالم سوگند که بهشت بر همه آفریدگانم حرام است تا آن گاه که [نخست] محمّد و امّت او ، بِدان در آیند» . موسی علیه السلام گفت : امّت محمّد کیستند ؟ فرمود : «امّت او ستایشگران اند . خداوند را در هر بلندی و پستی و در همه حال می ستایند . کمرهایشان را [برای عبادت] می بندند و دست ها و پاهایشان را پاکیزه می کنند . روزه دارانِ در روزند و پارسایانِ شب . اندک [طاعت] را از آنان می پذیرم و با شهادت دادن به این که معبودی جز خدای یگانه نیست ، ایشان را به بهشت می برم» . موسی علیه السلام گفت : پس مرا پیامبر آن امّت قرار ده . خداوند فرمود : «پیامبرِ آنان ، از خودِ آنان است» . موسی علیه السلام گفت : مرا از امّت آن پیامبر ، قرار ده . خداوند فرمود : «ای موسی! تو جلوتری و آنان ، پس از تو می آیند ؛ امّا در سرای شُکوه ، تو را با آنان ، گِرد خواهم آورد» .

.


ص: 196

الإمام الباقر علیه السلام فی صِفَهِ شیعَهِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام :إنَّهُم حُصونٌ حَصینَهٌ ، فی صُدورٍ أمینَهٍ ، وأحلامٍ رَزینَهٍ ، لَیسوا بِالمَذاییعِ البُذرِ (1) ، ولا بِالجُفاهِ (2) المُرائینَ ، رُهبانٌ بِاللَّیلِ اُسدٌ بِالنَّهارِ . (3)

.

1- .المَذاییعُ : جمع مذیاع ، من أذاع الشیء إذا أفشاه ، وقیل : أراد الذین یشیعون الفواحش . والبُذرُ : جمع بَذور ، یقال : بَذَرتُ الکلامَ بینَ الناس کما تُبذَرُ الحبوبُ ؛ أی أفشَیتُهُ وفَرَّقتُهُ (النهایه : ج 2 ص 174«ذیع» و ج 1 ص 110 «بذر») .
2- .الجافی : الغلیظ الخِلقهِ والطبع (النهایه : ج 1 ص 281 «جفا») .
3- .مشکاه الأنوار : ص 126 ح 292 عن میسره ، بحار الأنوار : ج 68 ص 180 ح 38 .

ص: 197

امام باقر علیه السلام در بیان اوصاف پیروان اهل بیت علیهم السلام :آنان ، دژهایی استوارند ، با سینه هایی امانتدار و خِرَدهایی سنگین . نه افشاگر و راز فاش کن هستند ، نه خشن و ریاکار . پارسایانِ شب اند و شیرانِ روز .

.


ص: 198

الفصل التاسع : صفه اُمّه محمّد صلی الله علیه و آله فی التوراه والإنجیلالکتاب«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْاءِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْئهُ فَازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَهً وَ أَجْرًا عَظِیمَا» . (1)

«الَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقًا مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (2)

الحدیثالسیره النبویّه لابن هشام عن ابن عبّاس :کَتَبَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی یَهودِ خَیبَرَ ... : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، مِن مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله صاحِبِ موسی وأخیهِ ، وَالمُصَدِّقِ لِما جاءَ بِهِ موسی ، ألا إنَّ اللّهَ قَد قالَ لَکُم یا مَعشَرَ أهلِ التَّوراهِ ، وإنَّکُم لَتَجِدونَ ذلِکَ فی کِتابِکُم : «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ... » . (3)

.

1- .الفتح : 29 .
2- .البقره : 146 .
3- .السیره النبویّه لابن هشام : ج 2 ص 193، السیره النبویّه لابن کثیر : ج 1 ص324، نصب الرایه : ج 4 ص 419، کنز العمّال : ج 10 ص 469 ح 30131